|
یوسف فرهنگ
مرد درحال تميز كردن اتومبيل تازه خود بود كه متوجه شد پسرش تكه سنگي برداشته و بر وري ماشين خط مي اندازد . مرد با عصبانيت دست كودك را گرفت و چندين مرتبه ضربات محك...
درباره وبلاگ
ورود
آخرین مطالب
مرد درحال تميز كردن اتومبيل تازه خود بود كه متوجه شد پسرش تكه سنگي برداشته و بر وري ماشين خط مي اندازد . مرد با عصبانيت دست كودك را گرفت و چندين مرتبه ضربات محكمي بر دستان كودك زد بدون اينكه متوجه آچاري كه در دستش بود شود در بيمارستان كودك به دليل شكستگي هاي فراوان انگشتان دست خود را از دست داد . وقتي كودك پدرخود را ديد با چشماني آكنده از درد از او پرسيد : پدر انگشتان من كي دوباره رشد مي كنند ؟ مرد بسيار عاجز و ناتوان شده بود و نمي توانست سخني بگويد ، به سمت ماشين خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشين ... و ناگهان چشمش به خراشيدگي كه كودك ايجاد كرده بود خورد كه نوشته بود : "دوستت دارم پدر"
مشاهده پست مشابه : اموزش زبان انگلیسی با ترانه و شعر زیبا
آمار
|
||
|
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :
پیچک| قدرت :
ویستا بلاگ
|